بازگشت همان جسم. هالی. دنباله‌دار اینبار نامتناوب.

من، از شب‌هایی که روز می‌شود و روز‌هایی که نیلی.

بازگشت همان جسم. هالی. دنباله‌دار اینبار نامتناوب.

من، از شب‌هایی که روز می‌شود و روز‌هایی که نیلی.

ستاره‌ی هالی می‌رود، می‌آید و دوباره دیده می‌شود. ولی ستاره‌ای که می‌بینیم هالی است بعد از این همه سال؟‌ پس سفری که رفته؟

  • ۰
  • ۰

بادکنک دل من

بادکنک دل من چند بار پر و خالی شده. چند بار تا مرز ترکیدن رفته و دوباره برگشته. امروز ولی، پرِ پرِ پر شده. از اون پر شدن‌هایی که یه نفس دیگه کافیه تا بترکه. 

 

امروز زندگی به من سخت گذشت. نه اینکه عزیزترینم رو از دست داده باشم، نه. نه مثل اون روز توی چهارسالگی که فکر می‌کردم برای کسی مهم نیستم و یه روز باید از خونه برم، مثل اونم نه. حتی نه مثل وقتی که خودم رو قعر چاه می‌دیدم. مثل اون شب هم نیست. اون شب که توی ماشین گریه کردم، چون بعد سالها نترسیده بودم. حس امشبم، مثل هیچ کدوم از اون ها نیست. توی همه‌ی اونها، من هنوز امید داشتم. حالا امیدی به هیچی نیست. 

  • ۰۲/۰۵/۳۱
  • shiny black

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی