بازگشت همان جسم. هالی. دنباله‌دار اینبار نامتناوب.

من، از شب‌هایی که روز می‌شود و روز‌هایی که نیلی.

بازگشت همان جسم. هالی. دنباله‌دار اینبار نامتناوب.

من، از شب‌هایی که روز می‌شود و روز‌هایی که نیلی.

ستاره‌ی هالی می‌رود، می‌آید و دوباره دیده می‌شود. ولی ستاره‌ای که می‌بینیم هالی است بعد از این همه سال؟‌ پس سفری که رفته؟

۲ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

خنده‌های کودکانه‌ی آدم‌ها از خوب‌ترین و قشنگ‌ترین چیزهاییه که می‌شه توی این دنیا دید. از اون خنده‌ها که آدم وقتی می‌خنده دیگه حواسش به شکل و ظاهرش یا صدای خنده‌ش یا هیچیش نیست. از ته دل می‌خنده. دو روز پیش توی بازی دوستم اینطور می‌خندید. خود بازی برای من لذت زیادی نداشت، ولی از تماشای خنده‌هاش واقعا لذت می‌بردم. 

 

تا امروز نزدیک ۵۰ کودک در جریان اعتراضات به قتل رسیدن. این یعنی اینکه ۵۰ تا خونه دیگه قرار نیست صدای خنده‌هاشون رو بشنوه. این یعنی اینکه دست کم ۵۰ تا خانواده قشنگ‌ترین چیزهاشون روی توی زندگی از دست دادن. برای اینکه خنده‌های کودکان وخنده‌های کودکانه بریده نشه. برای زن، زندگی، آزادی.

  • shiny black
  • ۰
  • ۰

Drum roll please!

من کم به خودم خیانت نکردم تا حالا، ولی بزرگترینش شاید دست کشیدن از نوشتن بوده. یادمه و می‌دونم چرا و چطور شد که دست کشیدم، ولی نمی‌فهمم چرا قانع شدم. به هر حال. نوشتن واجبه، دست کم برای من. اگه تمام این سال‌ها به نوشتن از و خوندن خودم ادامه دادم بودم، شاید همه چیز انقدر پیچیده نشده بود و شاید هنوز حس زندگی توی من جریان داشت. 

حالا توی شرایط و احوال این روز‌ها، احساس کردم نوشتن می‌تونه چیزی باشه که من رو به زندگی برمی‌گردونه. غار خلوت امن دوست داشتنی. 

خیلی چیزها عوض شده. زمین تا آسمون شاید همه چیز تغییر کرده. حالا از بعضی از دست دادن‌ها خوشحالم و حتی کم‌تر حسرت بعضی‌های دیگه رو می‌خورم. و هنوز، هم‌چنان و شاید همیشه، سوال من اینه که من کیم؟ 

  • shiny black